برچسب: داستان کوتاه

ماجرای آقای شنگولیان-توجه به اطرافیان+داستان

کله صبح  آقای شنگولیان : خانوم من دارم می رم سر کار .یادت باشه رفتی خرید واسه زن سرایدار هم خرید کنی ! پا به ماهه ! اوضاع شوهرشم که … (تق ) صدای بسته شدن در خانه همسایه آقای شنگولیان : بَه سلام آقای اخمو زاده خان.صبح عالی انگار شده باقالی آقای اخمو خان […]

رفتن به نوار ابزار